عزم د ید ا ر بهاران کرده ام ره بسوی جمع یاران کرده ام
رفتم و رفتم رسیدم شهرعشق انچه دیدم من همه اسرار عشق
د ر شلمچه بوی سرو ا شنا می نوازد شامهء پیموده را
گنبدی د و ا ر د ید م استوار د ر کف گنبد قبو ر ی بر قرا ر
مردمی دیدم متین با احترام بر مزار ا ین قبو ر دادند سلام
ا شکها جاری گفتند با قبور این شهیدان بی کفن از راه دور
امدند از خانه زاد خود به جنگ تا برانند بعثی یان و نام و ننگ
د ر نبردی نا بر ا بر با جهود استخوان وگوشت وپوست وتاروپود
کرده اند خود را نثار سرزمین تا بگیرند خانه را از دست کین
این بنای مشهد گل واژهاست خاک اینجاگوشت وخون لاله هاست
گر بخواهید کوی یار زایر شوید پا بر هنه با و ضو وارد شو ید
مجید اسکندری تاریخ 1393/1/15